آزیتا حاجیان، متولد دیماه است. در رشته تئاتر تحصیل کرده و لیسانس بازیگری و کارگردانی را از دانشگاه تهران گرفته است.
«شمعی در باد»، «موج مرده»، «آدم برفی»، «اوینار» و «دزد عروسکها» برخی فیلم های او هستند و «آپارتمان»، «آوای فاخته»، «امام علی» (ع) و «تا ثریا» عناوین برخی سریالها اوست.
این گفتوگو در روزهای نزدیک به سالروز تولدش و به بهانه پخش مجموعه تلویزیونی «تا ثریا» انجام شده است. ما در آموزشگاه بازیگری او گفتوگو کردیم.
آزیتا حاجیان گرم، با نشاط، پرانرژی و پرچنبوجوش است و در طول مصاحبه چندبار صندلیاش را تغییر میدهد.
با شور و حرارت درباره ثریا و ویژگیهای این نقش صحبت میکند و از دشواریها و شیرینیها زندگی پنج ماههاش با او میگوید.
خانم حاجیان! وقتی فیلمنامه «تا ثریا» را خواندید، چه نظری درباره آن داشتید؟
بعد از فیلمنامههای ضعیف و مأیوسکنندهای که در سیما و تلویزیون پیشنهاد میشد و رغبتی برای بازی در انها نداشتم، این فیلمنامه خیلی، مجذوبم کرد و نقش را با اشتیاق پذیرفتم.
به نظرم آمد سریالی خوب و نقشی بینظیر برای آدمی به سن من است، زیرا این روزها بیشتر نقشها را برای جوانها مینویسند و فیلمنامه خوب برای امثال ما خیلی کم پیدا میشود.
ثریایی که شما بازی کردید، عین همان نقش فیلمنامه است یا تغییراتی در آن دادید؟
فیلمنامه این سریال خیلی عالی بود. من بیشتر روی گویش و دایره لغات و نوع رفتار و برخوردهای ثریا کار کردم، چون ثریا از نظر فرهنگی و فرهنگ لغوی از من خیلی دور بود.
ثریا را جه جور آدمی تعریف میکنید؟
بهنظرم خیلی زن است. خیلی مادر است. خیلی معشوق است. مهرههای او استقلالش است. فقط به خدا وابسته است و هیچکس در این راه کمکش نمیکند همهچیز را خودش و خودش پیش میبرد آنقدر یکدنده و مستقل است که تصمیم آخر را خودش گرفت و کار جلو برد.
ثریا نمونهای از زنان مستقل و سرپرست خانواده است، اما بعضی از زنانه سرپرست خانوار خیلی سخت به استقلال میرسند یا به دلایل اقتصادی و اجتماعی ترجیح میدهند وابسته به خویشاوندان یا نهادهای دولتی باشند. ثریا چقدر به این زنان نزدیک است؟
به نظرم میل به استقلال در ثریا از تربیت خانوادگیاش ریشه میگیرد. تربیت والدین در رسیدن فرزندان به خودباوری خیلی مهم است. زیربناییترین تغییرات در افراد از خانواده ریشه میگیرد.
ثریا در خانوادهای بزرگ شده که پدرش همیشه به او گفته است «تو میتوانی» و مادرش به او مهر و عشق داده و او را به این باور رسانده که دراوج ناتوانی میگوید «من میتوانم».
رسیدن به این باور مهم است، حتی اگر فرد به نتیجه نرسد. به نظرم ثریا تواناییاش را از خانوادهاش به ارث برده و پدرش به او اعتماد به نفس داده است. لزومی ندارد که پدر حتماً وزیر یا سرهنگ باشد که به فرزند اعتماد به نفس و قدرت بدهد.
سرمایه القای این باور است که «تو آدم توانمند و مهمی هستی. این چنین است که وقتی فرد بزرگتر میشود، حس توانمندی و اعتماد به نفس دارد و وابسته کسی نمیشود و از هیچچیز نمیترسد.
بعضیها میگویند زنان نمیتوانند مثل مردان مستقل و قدرتمند باشند چون این مسئله ناشی از تفاوتهای ژنتیکی و ذاتی زن و مرد است. این نظر را قبول دارید؟
حتی در ایران هم این نظریه مردود است. من برادری دارم که دو سال از من بزرگتر است ولی پدرم هیچوقت نمیگفت او پسر است و میتواند و تو دختری و نمیتوانی. او می گفت تو هم میتوانی. اگر پدر و مادرها سعی نکنند دخترها را موجوداتی وابسته و ضعیف بار بیاورند این اتفاق نمیافتد.
مدتی است در تلویزیون سریالهای مثل «ستایش» و «تا ثریا» ساخته می شود که زنانی مقاوم، مستقل و خودباور را به تصویر میکشند. این شخصیتها نماد خودباوری و استقلال رأی زنان هستند احساس نمیکنید چنین نگرش در سریالسازی ما وارد شده است؟
به نظرم جامعه به این نتیجه رسیدهاند که زنان در خانواده و ساختن فرهنگ، مهم و تأثیرگذارند. خوشبختانه دنیا دارد به سمتی میرود که نقشهایی کلیدی به زنان بدهد. شاید در ایران نیز چنین نگاهی آغاز شده تا زن را موجودی اثرگذار تلقی کند نه ضعیفه و خدمه. البته هنوز جامع ما یک جامعه مردانه است.
اتفاقاً یک از درونمایههای سریال «تا ثریا» به عشق برمیگردد، آن هم عشق در میانسالی؛ عشقی که باوجود فرزندان ممکن است به کشمشهای زیاد منجر شود و روی خط قرمز حرکت کند.
خیلی چیزها با عشق شروع میشود. ثریا در این عشق دنبال یک پناه میگردد. او زنی است که 15 سال هیچ گفتوگوی عاطفیای با یک مرد نداشته و 15 سال در برابر اصرار و تمنای برادرشوهرش مقاومت کرده است، بنابراین وقتی یکباره با مردی روبرو میشود که فکر میکند صدایش را نمیشنود، به راحتی با او پناه عاطفی است. شاید پناهی برای آینده.
سئوال ما در فیلمنامه این بود که ثریا حتی میتواند به این فکر کند که سرهنگ میتواند شوهرش شود، چون هم از طبقه نسبتا مرفه است و هم او را به آرامش و پناه میرساند. از طرفی ثریا هم بچههایش را از آب و گل درآورده و دیگر رنج و تنهایی بس است. چرا نباید به او پاسخ مثبت بدهد؟
مگر نیاز عاطفی ندارد؟ مگر دل ندارد؟ او 35 سالش بوده که شوهرش مرده و بچههایش را بزرگ کرده است. او به اندازه 15 سال حرف نگفته دارد. 15 سال نیاز عاطفی دارد. نیازها را نباید نفی کرد. من از ثریا دفاع میکنم. از عاشق شدنش در میانسالی دفاع میکنم. ثریا حق دارد ازدواج کند. حق دارد عاشق شود.